دلم نوشته

من کویری خشکم اما ساحلی بارانیم

ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم

همه فک میکنن حال من خوبه; همش میگن سرگیجه ات از فشاره پایینته بیا برو دکتر; چه میدونه کسی حال من چقدر بده; چه میدونن نسخه من تویی و هیچ دکتری تو هیچ نسخه ای تو رو برام تجویز نمیکنه; چه میدونن از ظاهر من که من چقد دلتنگ توام.دارم دیوونه میشم، لحظه ای نمیشه که بهت فک نکنم تو هر شرایطی فقط رنگ نگاهت جلو چشامه.چشات دیوونم کرده و هیچ کاری از دستم برنمیاد ... هزاران مشکل دارن بهم فشار میارن و سختیش اینجاس که هیچ کاری برای خودم نمیتونم کنم; سختیش اینجاس که فقط میتونم بگم غلط کردم و این هیچیو حل نمیکنه.

نیاز شدید  به بی کسی دارم.اآخه دل تنها این همه آدم دور و ورش میخواد چیکار وقتی هیچکدوم از این آدما دردشو ندونن و هر کدوم یه جور مایه عذابش باشن...دلم میخواد واس یه روزم که شده هیشکی دور و ورم نباشه. من نیاز به هیچکدوم از این آدمای دور و ورم ندارم چون هیچکدومشون نمیتونن کاری برام کنن.....

خسته ام از این زندگی پوچ و پر از نا امیدی و تنهایی و آزار دهنده.

دلم میخواد وقتی میخوام بمیرم قبلش یه جور خبردار شم فقط واس خاطر اینکه آدرس این وب و به دستت برسونم که بعد از مرگم بخونیش و بدونی یکی دزدکی چقد بی نهایت دوست داشته..بدونی چشات چقد به یه تنهای نا امید  آرامش میداده...بدونی نبودن تو کنار من چقد منو داغون کرده........ خیلی دلم میخواد بعد از مرگم اینجا بدستت برسه

مشکلات من که حل شدنی نیستن پس کاش زودتر بمیرم و کاش تو اینجا رو بخونی

روزایِ مَــرگ بــار...